نتایج جستجو برای عبارت :

هرکس در گذشته بماند آینده را از دست می دهد

دوچیز انسان را نابود میکند 
 
مشغول بودن به گذشته و مشغول شدن به دیگران 
 
هرکس در گذشته بماند آینده را از دست می دهد 
 
هرکس نگهبان رفتار دیگران شود آسایش و راحتی خود را از دست میدهد
 
گذشته هایت را ببخش 
زیرا آنان همچون کفش های کودکی تو هستند 
نه تنها برایت کوچکند 
 
بلکه تو را از برداشتن گام های بزرگ باز می دارند 
بسم الله
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند 
اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند 
صوفیان واستدند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند 
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند 
هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم
آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند
جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند 
گشت بیمار که چون چشم تو گ
مهر در سجاده ام پنهان بماند بهتر است
کفر ما در سایه ی ایمان بماند بهتر است
عشق و رسوایی خطر دارد زلیخای عزیز
یوسفت در گوشه زندان بماند بهتر است
در دلم نفرین و بر لب آفرین دارم ولی 
ماجرا بین لب و دندان بماند بهتر است
بعد از این از عشق ما در کافه های انزوا
نقش مرموزی ته فنجان بماند بهتر است
بی سلامی آمدی پس بی خداحافظ برو 
عشق بی آغاز بی پایان بماند بهتر است
احسان_افشاری
 
دانلود آهنگ جدید امیرعباس گلاب به نام بماند
AmirAbbas Golab - Bemanad
ترانه : علی بحرینی ؛ موزیک : امیر عباس گلاب ؛ تنظیم : مهیار رضوان
+ متن ترانه بماند از امیرعباس گلاب
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی / بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند / غروری که آن را به پای تو کشتم بماند

ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید امیرعباس گلاب به نام بماند
AmirAbbas Golab - Bemanad
ترانه : علی بحرینی ؛ موزیک : امیر عباس گلاب ؛ تنظیم : مهیار رضوان+ متن ترانه بماند از امیرعباس
گلاب
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی / بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند / غروری که آن را به پای تو کشتم بماند


ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید امیرعباس گلاب به نام بماند
AmirAbbas Golab - Bemanad
ترانه : علی بحرینی ؛ موزیک : امیر عباس گلاب ؛ تنظیم : مهیار رضوان+ متن ترانه بماند از امیرعباس
گلاب
بماند که میشد کنارم بمانی نماندی / بماند که کار دلم را به حسرت کشاندی
همه دلخوری های ریز و درشتم بماند / غروری که آن را به پای تو کشتم بماند


ادامه مطلب
بسم الله
 
هرچند وقتی عنان کار به دست حضرت آقا باشد و مجریان امر، سربازان کفن‌پوش‌ش در سپاه و ارتش، جای نگرانی نیست و ما تنها زمان و مکان انتقام سخت را نمی‌دانیم - نه اصل تحقق آن را - اما عمق و شدت ذلت‌کشی برخی واقعا نوبَر است!بزدل‌های عاقل‌نما! باید تا کجای‌تان حراج شود که بفهمید در برخورد با سگ‌گرگ‌های تاریخ وادادگی راه به جایی نمی‌برد؟ می‌خواهی از خون قاسم سلیمانی بگذری تا چه چیزی برایت بماند؟ اصلاً چیزی می‌ماند که برایت بماند؟ فرد
این روزا دارم عمیق تر به خودم فکر میکنم 
الانی که ۶ماه از تولدم گذشته؛
.من کلا به فکر کردن مشکل دارم زیاد که فک میکنم مغزم هنگ میکنه وعملا جای راه حل بیشتر گم‌میشم و کلافه...
بماند
به این فکر میکنم چطور باید دست ازسرعالی بودن بردارم ،چجوری بیخیال گرفتن تصمیمای بی عیب بشم ،چیکار کنم انتظاراتم‌از خودم کم بشه!!!
تو حال زندگی کنم و دست ازسرگذشته بردارم
متاسفانه یا خوشبختانه من تو گذشته ام زندگی میکنم‍♀️
حالا ۶ماه وقت هست تا قبل فوت شمع تولدم از
دنیا خلاف خواسته ی ما گذشته استدیروز پیش روست و فردا گذشته استتقویم من پر است از "امروز دیدنت"امروز یا نیامده و یا گذشته استدر جستجوی بخت به هر جا رسیده اماو چند لحظه قبل، از آن جا گذشته استدر بین راه، عشق همان عابری ست کهبا غم به من رسیده و تنها گذشته استای گل! همین که موقع بوئیدنت رسیددیدم که عمر من به تماشا گذشته استاین غیرت است یوسف من، هی نگو هوساز گیسوی سفید زلیخا گذشته استبا آن عصای معجزه بشکاف نیل رانشکافی آب از سر موسی گذشته استمثل قد
جای دوری نمی رود. گاهی تکه نانی بیندازی جلوی یک سگ، سکه ای بدهی به یک گدا، خریدی بکنی هرچند بدون نیاز از یک دستفروش، لبخندی بزنی به آدمی که همین حوالی است. امید و شادی پراکنده می شود. دلی خوش می شود. زحمتی ندارد. مگر اینکه دست و دلت خشک باشد عجیب.
بیا و بنویس. گاهی نه، بیشتر. چند سال گذشته باشد و یادم نرفته باشد خوب است؟ چند سال رفته باشد و تشنه مانده باشم خوب است؟ آدمیزاد است دیگر. دلش هزار پستو دارد که همه را به همه اش راه نمی دهد. بعضی هاش را همی
بماند که اینهمه روانشناسی خوندم با دل و جون ولی پول ندارم مطب بزنم. سر همین قضیه اومدم تو یک شرکتی که کاملا بی ربقطه به رشته ام دارم کار میکنم با ماهی یکو هفتصد و پولی که میاد جمع نمیشه. و اینها.. بماند.
بماند که حالا خودمو راضی می کنم که پسر خیلیا هستن که کار ندارن. امنیت روانی که سر ماه ی حقوقی ریخته میشه براشون رو ندارن. بماند.
بماند که باز میگم عوضش کاری که می کنم نیاز به مهارت هایی داره که من اگه این رشته رو نخونده بودم بلد نبود.
بماند که با ای
آنکس که بداند و بخواهد که بداند  خود را به بلندای سعادت برساند...آنکس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند ...آنکس که بداند و نداند که بداند  با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند ...آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند ...آنکس که نداند و بخواهد که بداند جان و تن خود را ز جهالت برهاند ...آنکس که نداند و نداند که نداند  در جهل مرکب ابدالدهر بماند ...آنکس که نداند و نخواهد که بداندحیف است چنین جانوری زنده بماند...!(وا
برخلاف وعده پخش نوروزی از سوی مدیران سیما، رامبد جوان تولید فصل تازه «خندوانه» را که پیش از این برای اسفند امسال وعده داده شده بود به آینده موکول کرد.
رامبد جوان در پست اینستاگرامی خود که دقایقی پیش منتشر کرده است ساخت «خندوانه» را به زمان دیگری موکول کرد.
 
وی در این پست نوشته است:
 
«فصل جدید خندوانه بماند برای روزهایی که بی‌دغدغه‌تر زیر یک‌سقف جمع می‌شویم.
 
بماند برای روزهایی که با خیال آسوده، نفس عمیق می‌کشیم.
 
بماند برای روزهایی که
نابینای توامبه خط بریل میخوانمتشهرزاد قصه گوی هزار و یکشب شبهای تنهایی مندوباره میسرایمتبه خط عبری نانوشتهتا دوباره دوستت بدارمو فاتح لبهای تابستانیت بشومتا مست در آغوشت ایستاده جان بدهمو به نام نامی توهزاران غزلبدون قافیه ناسروده بماندتا شهرآغوشتدوباره تا سحر برای من باز بماند
فراموش کردی 
 
قول و قرارا رو فراموش کردیگذشته رو فراموش کردی
مگه همه دردت این نبود که چطور پدرت گذشته رو فراموش کرده؟گذشته ای که تو لحظه به لحظه به یادش هستیدلت میگیره. بغض میکنی. گریه میکنی
 
پس اینو باید بفهمیکه گذشته فراموش کردنی نیست
 
چون گذشته ست، که امروز ما رو میسازه
 
منتاوان اعتماد به گذشته رو پس میدمو توحتی حاضر نشدی سر حرفات بمونی
 
 
و من در همه حال سعی میکنمشاکر خدا باشم ...
صدر اعظم آلمان در سخنرانی در مجلس این کشور بر لزوم باقی ماندن ترکیه در ناتو اشاره کرد.
به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، صدر اعظم آلمان در سخنرانی در مجلس این کشور گفت، ترکیه علیرغم اختلافات فزاینده با شریکان خود در ناتو باید عضو این ائتلاف باقی بماند.
ادامه مطلب
× قضیه ی مامان خوش خیمه خدا رو شکر و تشخیص داده شد اگر خیلی اذیت شد جراحی بشه. که خدا رو شکر تو این یک ماه گذشته مشکلی نداشت. 
 
×× آخر هفته ی گذشته خواهرانم مهمان من بودن، بماند که کوچیکه مریض شد و من مردم و زنده شدم ولی خیلی خوب بود. 
 
××× استرس زیاد باعث شد دوباره چشای قشنگ بابا عمل بخواد... کاش برسه روزی که هیچکس تو زندگیش استرس شدید نداشته باشه. 
 
××××و خب باید از شنبه به شغل جدید سلام کنم... شغلی که یک رویا بود برام...
گذشته رو کندوکاو نکنیم 
گذشته رو رهاکنیم به حال خودش چه خوب چه بد چه با لبخند چه باگریه 
گذشته رو نبش قبر نکنیم تا قصرخیالی مون تبدیل به ویرانه نشه
گذشته هرچی که بود گذشت 
که بعد از همه اون روزها اون ادم ها 
فقط یه اسمان  در استانه 21 سالگی مونده ...
اخر همه ی قصه ها فقط خودمون میمونیم 
خودتو بغل کن!!!
گذشته من بخشی از وجود و هویت من هست و من نباید اونو طرد کنم. معنای رشد همین هست و یک پله بالاتر رفتن به معنای انکار و طرد پله های پایین تر نیست.
پذیرش و قبول گذشته، حس بهتری بهم میده تا طرد کردن اون. وقتی گذشته خودم رو طرد می کنم از خودم بیزار میشم. پس گذشته خودم رو هر چه هست می پذیرم و در کنار خودم نگه میدارم.
#آنیناگهان یک نگاه یک تلنگر یک نفس...تو را میبرد به تمام زجه هایی که زدیتمام زجر هایی که کشیدیو روحی که بشدت کتک خورد و سر بریده شدهیچگاه گذشته نمیگذررد ...گذشته همیشه باقی خواهد ماند ... :)و همین حال خرابی که گذشته ی فرداست... :)#دلساخته_های_آنی
گاهی وقت ها قبول کردن اینکه گذشته ها گذشته کار سختیه!
یعنی چی که همه چی گذشته باشه و دستت بهش نرسه؟
توی ذهنم تصورش میکنم
خیلی زنده
مثل اینکه همین الانم تو همون روزا زندگی میکنم
ولی دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم
هیچ تصمیمی درموردش نمیتونم بگیرم
گذشته ها گذشته
و این شده داستان تلخ این روزهای من.
پی نوشت:چقدر این قطع شدن نت سخت داره میگذره.سرمونو تو نت گرم میکردیم کمتر احساس تنهایی میکردیم کمتر به غصه هامون فکر میکردیم.از ساعت ۵ عصر تا ۹ شب خوابیدم
اگر همچنان در گذشته باقی بمانیم و همچنان افسوس بخوریم و یا حتی مغرور گذشته باشیم، قطعا ره به جایی نخواهیم برد. زندگی مانند رود در حال حرکت است و باز نخواهد ایستاد. ما نباید نگاهمان به گذشته باشد. گذشته گذشته است. خوب یا بد دیگر بر نمی گردد. ولی آینده از آن ماست. اگر بتوانیم به خوبی برنامه بریزیم و برای آینده مان خوب فکر کنیم، قطعا دچار پشیمانی کمتری می شویم. 
 
ولی برنامه ریزی باید تا حد ممکن واقع گرایانه باشد. بر اساس داشته ها و پله به پله
 
می ت
تاکی به تمنای وصال تویگانه
                                  اشکم شود ازهرمژه،چون سیل روانه
خواهد که سراید غم هجران تو یا نه
                                 ای تیر غمت رادل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول وتوغائب زمیانه
                               رفتم به در صومعه عابدو زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع وساجد
                             در میکده رهبانم ودرصمعه عابد
گه معتکف دیدم وگه ساکن مسجد
                             یعنی که
تقدیم به شهدای عزیز به ویژه شهید مظلوم حجت‌الاسلام محمد تولاییرفتند که این نام سرافراز بماندبر مأذنه‌ها نام علی باز بماندرفتند که در این قفس تنگ، در این شهریک پنجرۀ رو به خدا باز بماندرفتند که در دل، دلِ ما عشق نمیردرفتند که زیبایی این راز بماند...هر کس به دلش شوق خطر هست بیایدهر کس که ندارد دل پرواز، بماندگفتند که اعجاز حسین است شهادترفتند که این راهِ پُر اعجاز بماند
امروز را به خاطر میسپارم برای اینکه به یاد داشته باشم هر عملی عکس العملی دارد و هر تصمیمی نتیجه ای برای اینکه تصمیماتم را عاقلانه تر بگیرم و برای اینکه تا مطمئن نشده ام پا به عرصه عمل نگذارم این یادداشت (و نصیحت به خودم) از امروز به یادگار بماند و تجربه ای باشد برای آینده
این پست قرار نیست که نوشته‌ای داشته باشد، تلنگری است برایم که یادم بماند در زمانه‌ای که مثل فانوس دریایی چسبیده‌ام به " خانه‌ی دوست کجاست"، کسی از گذشته‌ها پیدایش شد با دلی شکسته و رنجی عمیق. پیدا شد که یادم بیاورد روزگاری آرزوی کسی بودم، همان روزهایی که تلاش می‌کردم برای تنهایی یک تازه مادر کاری بکنم...
سلامحرف مهمی ندارم امایک در سفیدی بود که یک نقش سرخی روی سفیدی‌اش زده شده بودیک سالی گذشت که آمدند یک رنگ سفیدِ دیگر زدند روی سرخی و سفیدی قبل. بعد باز کسی آمد روی سفیدی جدیدِ روی سفیدی و سرخیِ گذشته، رنگِ سرخ زد. من فقط خودم لابد می‌فهمم این‌ها نماد چه‌اند توی ذهنِ سفیدِ حال و گذشته‌ی مناما به هر حال خداحافظ.
تو رفتی و سهمم از عشقت غمه
سر قلبم هرچی بیاد حقمه
یه لحظه از عشق تو غافل شدم
جنونو رها کردم عاقل شدم
تو که رفتی عقل از سر من پرید
نمیشه که عشق از مغازه خرید
تو رفتی و قلب من افسرده شد
دعاهای دشمن بر آورده شد
بماند هنوز تو فکرتم
نیوفتاده عشقت از سرم
تو رفتی و خنده با تو رفت
بماند خودم مقصرم
بماند هنوز تو فکرتم
دلتنگ صدای خندتم
بماند چی میکشم شبا
خودم با خودم تو خلوتم
Mehdi Ahmadvand Bemana
وقتی دعوت سید جواد به چالش "نامه ای به گذشته" را خواندم،دقیقا داشتم در وسط گود،با گذشته کشتی می گرفتم،ضربان قلبم،چند برابر شده بود،ماهیچه های صورتم منقبض بودند، دستانم می لرزید و خلاصه بدجوری در منجلابِ دعوا با گذشته گیر کرده بودم...
ادامه مطلب
بگذار سربسته بماند معنی عشق
دلتنگ مشو
که دلت هم بیگانه شده..
بگذار راز بماند رازی که هیچکس یادش نیست..
حلول کند
به جانت
آهسته آهسته
،بماند..
..
عشق نثار قلب نشده بود
بلکه،
قلب 
و جان
نثارِ طبعش
شُده بود
دلتنگی ات
را جا گذاشته ام
در قلبی که..
عشق در آن مزاحمِ
هیچکس نشود..
 
من مانده ام
و تنی که ثانیه به ثانیه میلرزد
از 
صِدای قلبی 
که
درون
صندوق شش قُفلِ سینه،
پنهان ست
..
تو خوب مدارا میکنی
با قلبت
جوری که باور میکنم
من عشق را خیالاتی شده ام..
دل
چیست!؟
میگفت اگه قراره وقتی حالم بده شعر بگم، حاضرم همه ی عمرم رو تو این وضعیت روحی نکبت بگذرونم.
من شاعر نیستم ولی واسه نوشتن دو خط متن هم یه حالی لازمه که تهش به اشک برسه.
اتفاقا یکی دو شب پیش داشتم به آخر قصه امون فکر میکردم، انقد تلخ واسه خودم تمومش کردم که گریه تنها چاره اش بود.
ولی فرق داره. حال نوشتن فرق داره. حال تلخ نوشتن فرق داره.
تلخ نیستم این روزا.
همین.
.
.
بماند که گاهی امیدی به این زندگی نیست..
یادم بماند که برای  هر مشکلی حتما یک راه حل وجود دارد.فقط کافیست که فکر کنیم و تلاش کنیم و اعتقاد به حل شدن موضوع داشته باشیم .بنشینیم و فکر کنیم... با یک ورق و کاغذ..بنویسیم.متمرکز فکر کنیم.کاملا متمرکز..بعد از مدتی جواب خودش را به ما نشان می دهد.
حتما باید یادم بماند..نوشتن جزییات هم خیلی خوب است و به آینده کمک می کند.هر مشکل یک راه حل..اصلا شاید لازم باشد که انسان یک روز کامل را اختصاص بدهد به همه مشکلات زندگیش و فکر کند و بنویسد.هر کدام روی یک کا
در ماه های اخیر تحولات بسیار مهم سیاسی در منطقه و جهان به وقوع پیوسته و همچنان ادامه دارد. البته وجه تسمیه این تحولات در لاک پشتی بودن آنها است. به نحوی که علیرغم مهم بودنشان و کفایتشان بصورت کند حرکت کرده اند. در سنوات گذشته(دهه های گذشته) جهان در بعد سیاسی هر وقت چنین حالتی از سرعت و چالشهای سیاسی مطرح بوده، بعد از مدتی تحولات بصورت مثال شعله ور شدن آتش زیر خاکستر پیش رفته است. چنانچه در حال حاضر علامتی هم به نفع این تز وجود دارد، و آن سوگیری
 
 
هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه اما هر کسی می تونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
 
 
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشتههرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشتهبه فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باشبه انتظار طلعت خورشید تابنده باشعمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کنعمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشتهنکن گلایه از فلک،
به گزارش مشرق، خبرگزاری رویترز گزارش داد نتایج تحقیقات جدید نشان می دهد که ویروس کرونا ساعت ها در هوا و روزها بر روی سطح زنده بماند.
معنای این تحقیق این است که فقط حفظ فاصله از افراد کافی نیست و ویروس می تواند در هوا معلق بماند.
برای حفظ جان خود در خانه بمانید.
منبع : مشرق نیوز
خرید کتاب
- میدونی کی آمادگی ساختن آینده ات رو داری؟
+ از کجا بدونم؟ لابد هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه است. از همین الان؟!
- نههه لحظه ای که با گذشته ات احساس رفاقت کنی و محکم بغلش کنی. مهم نیست اگه پر از اشتباه بودی مهم نیست اگه سردرگم بودی مهم نیست هر چی بودی به خدا مهم نیست چون گذشته در گذشته. با گذشته ات رفیق باش و با ساختن آینده رفیق های بهتری برای خودت دست و پا کن 
اینکه با چه استرسی خودمو به اون آدرس رسوندم بماند 
اینکه نیم ساعت جلو در اشک ریختم و هزار بار شکستم بماند ولی باید قوی میومدم پیشت
میدونستم تو این شرایط خودت به اندازه کافی که چه عرض کنم بیش از اندازه داغون هستی 
نباید داغون بودم منو هم میدیدی ...
اون یک ساعتی که پیشت بودم اصلا نمیدونم چی میگفتم
نمیدونم چطوری گذشت ...
فقط میدونم رو ابرا بودم ... دلم میخواست یه کاری میکردم که میذاشتن همونجا پیشت بمونم
 ولی باز باید می رفتم ... باز باید جدا میشدیم ...
ماست را روی مناطق تیره پوست بزنید و چند دقیقه ماساژ دهید. اجازه دهید 10 تا 15 دقیقه بماند، سپس آن را با آب بشویید. از این درمان 1 یا 2 بار در روز برای بهبود وضعیت پوستتان استفاده کنید.✍️گزینه دیگر این است که مقدار مساوی از ماست و گلاب را مخلوط کنید، سپس یک قاشق چایخوری از گلیسیرین سبزیجات را مخلوط کنید. و دستها و پاهایتان را با آن ماساژ دهید تا کاملا جذب شود. اجازه دهید یک شب بماند و آن را با آب سرد در صبح روز بعد بشویید.یک بار در روز قبل از رفتن به
از آب چشمم تازه شد با خون دل بنوشته ها،
با مکر و بهتان بافتند از تار ریشم رشته ها.
پنهان ز ما در غیب ما، هرجا بگویند عیب ما،
با آب روها شسته عیب بالا ز ما بنشسته ها.
در کوه و دشت و پشته ها؛ ناحقحق را کُشته ها،
سازد درو از کشته اش با داس حق در کشته ها.
 هرچند کوشد ترسویی در خویش بکشد ترس دل،
از غصه میرد با هوس، از شادی غمکُشته ها.
خوبان کنند ار کار زشت، باشد خطا یا سرنوشت،
فخری نماند، فرقی نماند از گفته و بنوشته ها.
سوزی بماند از ساز دل، رازی بماند ام
فردا تولدمه! بماند که از اول هفته کلی ادم برام تولد گرفتن و بهم تبریک گفتن و کلی خوش گذشته و حتی تر ادامه خواهد داشت! اما نکته مثبت این ماجرا اینه که من همیشه تو این مواقع ناراحت بودم، هیچ موقع از زمان تولدم خوشحال نمیشدم و دچار دپرشن مناسبتی میشدم اما امسال خیلی همه چی داره خوب پیش میره!
من که میدونم همه این حس های خوب از کجا نشات میگیره! وقتی حال دل ادم خوب باشه سرازیر میشه به کل زندگیش!
امروز قبل ظهر زنگ زده بود و باهم صحبت کردیم بگذریم که چقد
سلام علیکم
این که پارسال این موقع کجا بودیم و الان کجا بماند این که الان یسال گذشت هم بماند 
ولی خداجون به حق این ماه عزیز که در راهه خودت گشایشی بده به احوالم به زندگیم و... خودتون از حالم خبر دارید 
 
چقدر خوبه که یکی هست از حال آدم خبر داشته باشه جیک و پوک و تمام زیر و بم آدم و بدونه
خدایا با این همه گناه و نامردی من فقط شمارو دارم کی از شما آقا تر برای ما آقای من شرمنده از اعمالم ولی امیدم به فرج شماست 
خدایا شکرت برای اون که دادی و ندادی شکرت م
گفت:بهتر است گاه برای ساختن خودت به گذشته سفر کنی
گفتم:اگر گذشته هم مرا نخواهد چه؟!
عجیب بود،برگشتن را می گویم،گذشته ام شبیه دشتی بی سر و پا شده بود،نه ابتدایش مشخص بود،نه انتهایش...چیزهایی دیدم که در لحظه باورشان نکرده بودم...شاید هم نخواسته بودم...اما هرچه بود و نبود،گذشته بود
گفت:کاش راهی برای باز گرداندن گذشته بود
گفتم:اگر من هم گذشته را نخواهم چه؟!
ناگاه دیوار ها لرزیدند،سقف ها ریختند،آدم ها مردند و از میان خاک و خل آدم های جدید سر برآوردن
از صبح نزدیک چهل پنجاه بار بماند امیرعباس گلاب رو پلی کردم و مشغول کارام شدم
همین چند لحظه پیش ز. م زنگ زد و بهش گفتم نه و بهونه آوردم
تلفونو با یه خداحافظی محترمانه و سلام برسونید قطع کردمو زار زدم
زااااررر زدم
من جدا روانم بهم ریخته 
یه سیکل معیوبه 
هم دلم تنگه هم مثل سگ پاچه میگیرم هم مثل گراز تنهام و تنها داراییمه و میدونم تنهاتر میکنم خودمو منه روانی و هم مثل خرچنگ میدونم تنها کسمه
چه مرگته خودمه احمق
کاش خبر مرگمو واسم بیارن با این اخلاق
مست و ناهشیار به این می‌اندیشم که منحصرا در به یاد آوردن تو هشیارم. تو را تصور می‌کنم بدون این که سنگینی سر و پرتی حواس‌ام وقفه‌ای در به یاد آوردن زیبایی‌ات وارد کند. زور هیچ چیز در زندگی‌ام نمی‌تواند به تو برسد و در من، هیچ چیز نمی‌تواند دوست داشتن‌ات را به تعویق بیندازد....سال‌ها گذشته. سال‌های زیاد هم خواهد گذشت. اما من هیچ وقت از دوست داشتن‌ات دست برنخواهم داشت. این دیوار نامرئی میان ما هیچ گاه از بین نخواهد رفت. هیچ تلاشی هم برای فر
مردی که واقعا  به همسر خود علاقه مند باشد .
بدون هیچ گونه تردیدی وفادار خواهد بود .
ولی از آنجایی که خانمها دارای روحیه حساس می باشند.
برخی اوقات به همسر خود شک خواهند کرد.
 نشانه های مرد وفادار
او سپاسگزار شما می باشد:
اگر همسر شما به سپاسگزاری از شما بپردازد .نشانگر این می باشد که از رابطه عاطفی خود دارای رضایت است.و همین طور دارای  اعتماد به نفس کافی می باشد.اگر در رابطه با جایگاه شما و خودش در این رابطه احساس بدی داشته باشد .هیچگاه به خاطر دا
روزهایی که ایران و آمریکا پرتنش بودند و با موشک سخن می‌گفتند روزهای آسانی نبود. جوی در هوا بوی جنگ می‌داد و در همین هوا امیرحسین طالبی شعری به زبان دزفولی دربارهٔ جنگ نوشت. شعری به نام دِنگ که به فارسی همان مَنگ می‌شود. خواننده‌اش محیا حامدیی، دختری بیست ساله (1377) است، هم‌سن امیرحسین.
این آهنگ را در وبلاگ می‌گذارم تا ثبتی باشد برای تکه‌ای از این روزها. تاکید می‌کنم که تنها تکه‌ای. هواپیما بماند؛ اعتراضات بماند؛ آزار خانواده‌ها و به درو
مردی که واقعا  به همسر خود علاقه مند باشد .
بدون هیچ گونه تردیدی وفادار خواهد بود .
ولی از آنجایی که خانمها دارای روحیه حساس می باشند.
برخی اوقات به همسر خود شک خواهند کرد.
 نشانه های مرد وفادار
او سپاسگزار شما می باشد:
اگر همسر شما به سپاسگزاری از شما بپردازد .نشانگر این می باشد که از رابطه عاطفی خود دارای رضایت است.و همین طور دارای  اعتماد به نفس کافی می باشد.اگر در رابطه با جایگاه شما و خودش در این رابطه احساس بدی داشته باشد .هیچگاه به خاطر دا
می گویند گذشته دیگه گذشته ولی آیا می شود بدون نگاه به تو ای گذشته عزیزم به سوی آینده رفت ؟
من کلا تو رو خیلی دوست دارم و آرزویم این هست که برگردم پیش تو و خیلی کارهایی که باید می کردیم و نکردیم را از نو باهم انجام دهیم اما وقتی به تو فکر می کنم می بینم از تو متنفر هم هستم ! حکایت تو و من حکایت عجیبی است.
ادامه مطلب
این روزها خیلی فکر می کنم به اینکه شعار <ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند> که همه خیلی هم محکم و رسا فریادش میزنیم، زیادی شعار است!
کوفه می تواند اصفهان یا تهران یا هر شهر دیگری باشد و علی می تواند اقای خامنه ای یا صاحب الزمان باشد و در هر صورت شعار ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند زیادی شعار است و گرنه وضع مملکت مان این و امام مان این همه سال غایب از نظر نبود. 
مست و ناهشیار به این می‌اندیشم که منحصرا در به یاد آوردن تو هشیارم. تو را تصور می‌کنم بدون این که سنگینی سر و پرتی حواس‌ام وقفه‌ای در به یاد آوردن زیبایی‌ات وارد کند. زور هیچ چیز در زندگی‌ام نمی‌تواند به تو برسد و در من، هیچ چیز نمی‌تواند دوست داشتن‌ات را به تعویق بیندازد......سال‌ها گذشته. سال‌های زیاد هم خواهد گذشت. اما من هیچ وقت از دوست داشتن‌ات دست برنخواهم داشت. این دیوار نامرئی میان ما هیچ گاه از بین نخواهد رفت. هیچ تلاشی هم برای ف
میخواهم از دوری بگویم برایت. که آرام مرا فراموش خواهی کرد. یادت می‌رود چگونه چشم‌هایم را خط باریکی می‌کردم و شیطنت وار می‌خندیدم. یادت می‌رود حسِ لمس دست‌هایم را حدود ساعت ۶ عصر. یادت می‌رود چطور سرخوشانه کنارت بچه می‌شدم.یادت می رود نخندیدن‌هایم، صدای گریه ‌ام را. قسم به تو عزیز من، که آنقدر با تمامی اسم ها و لقب های زیبای شایسته‌ات صدایت زده ام که واژه ها کم آورده اند. کاش یادت بماند این روزها را. که بهت گفتم ری‌را طبق یک افسانه قدیمی
می دانی در انتظار یک تیک دوم ماندن، چگونه هر روز روحت را خرد می کند؟سال ها گذشته...
می دانی، من دل همه ی بعد از تو ها را شکستم :):
بعد از تو، اندک کسانی هستند که پایم ماندند.
و تو می دانی که من هنوز هم در حال شکست قلبشان هستم؟!
این است که عذابم می دهد.
یک بار تو قلب مرا شکستی و یک بار من قلبش را شکستم و قلب خودم هم شکست...!
گویا قربانی فقط منم که دلم دو بار شکست...
شکستی و شکست، شکستم و شکست! :)
اصلا کاش این دل لعنتی همیشه شکسته بماند تا شاید روزی، خاک بشود
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّت‌های نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمی‌کند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند۱۳۹۷/۱۱/۲۲
برای اقتدا به حرف بکت که: "دوباره تلاش کن. دوباره شکست بخور. بهتر شکست بخور." با سرعت هرچه تمام‌تر برای از دست دادن‌ها و شکست خوردن‌ها و شکست‌ها و افسوس‌ها و زخم‌های جدیدتر قدم برمی‌دارم. اعداد بی‌معنا هستند. رد محوی همه خط‌ها را از روی تقویم پاک کرده است. عقربه‌های ساعت را از حرکت باز داشته‌اند. همه چیز با هاله‌ای از مه پوشانده شده است. زندگی در ایده‌آل‌ترین شکل خود ادامه دارد. دوست داشتم برای سال‌های متمادی همین گونه بماند تا بتوانم
به سند معتبر از امام صادق علیه السّلام روایت شده: هرکه در یک شب از سه شب ذیل قبر امام حسین علیه السّلام را زیارت کند،
گناهان گذشته و آینده اش آمرزیده شود: شب عید فطر یا قربان یا نیمه شعبان.
و به روایت معتبر از حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام
روایت شده: سه شب است که هر که در آنها حضرت امام حسین علیه السّلام را
زیارت کند، گناهان گذشته و آینده اش آمرزیده مى شود: شب نیمه شعبان و
شب بیست و سوم ماه رمضان و شب عید فطر، از امام صادق علیه السّلام رو
سلام به همه
در ابتدا سال نو رو به همه تبریک میگم. ان شاء الله سال خوبی رو پیش رو داشته باشید.
من تازه از دوره پنجم برگشتم( حالا دوره پنجم چی دیگه بماند.)
از کاری که منو استخدام کرده بودن هم انصراف دادم(چه کاری و کجا بود هم بماند)
خیلی خوشحالم و اینکه دوره بعد دوره آخر به حساب میاد و در عین حال که دوره آخر رو میگذرونم، سربازیم هم تمومه!
روی من حساب باز کرده بودن ولی من روحیه نظامی گری ندارم!!!
دارم فعالیت هامو دوبرابر میکنم که بعد از دوره پنجم یه مجم
از آن روزها خیلی گذشته است. از آن روزهای سختِ تنهایی و شب های طولانی. از آن روزهایی که مهدی کنارم می خوابید و هر شب داستانی جدید می خواست. از آن روزهایی که هزار کار را با هم می کردم و اشک از چشمانم لحظه ای دور نمی شد خیلی گذشته است. مهدی کنارم بود. وابسته بود و کوچک و دوست داشتنی. در آن روزهای دور هر وقت به آینده فکر می کردم خودم را می دیدم که در برابر پسربچه ای کوچک زانو زده ام و بدون توجه به چادری که دورم روی زمین افتاده است، در آغوشش گرفته ام.
این
شنیدن
خبر برایم بسیار سنگین بود. چطور می شد باور کرد از اعضا یک خانواده چهار
نفره سالم و سرپا، تحصیلکرده و فرهنگی،  طی دو ماه فقط یک نفر باقی بماند.
خانواده ای خوشبخت که اولین افطار ماه مبارک رمضان امسال را کنار هم
گذرانده بودند و الان فقط یک نفر از آن مانده. پسر کوچک خانواده که دانشجوی
تخصص پزشکی بود، بدون هیچ زمینه قبلی در آشپزخانه خانه اجاره ای خود در
شهرستان، حین شستن یک قاشق جان به جان آفرین تسلیم کند بی هیچ دلیلی. در
چهلمین روز خاکسپ
ژوزی تو را گذاشته‌ام آن‌ گوشه‌ی امنی که می‌دانم قرار نیست خطری تهدیدت کند. همان‌جایی که یادها و خاطرات تکرار نشونده و شکننده‌ام را می‌گذارم. تو را کمی دم دست‌تر قرار داده‌ام برای روزهایی که نیاز به سر بر شانه‌ات نهادن دارم بی‌آنکه مجبورم باشم تمام گذشته را زیر و رو کنم. 
آری من هم هزار بار از خودم پرسیده‌ام که نگاه داشتن چیزهایی که قرار نیست هیچ وقت به آن‌ها حتی گوشه چشمی هم بیاندازم چه فایده‌ای دارد اما مگر می‌شود تمام گذشته را ناگ
شده آیا که غمی ریشه به جانت بزند؟گره در روح و روانت به جهانت بزند؟شده در خواب ببینی که تو را قرض کند؟بروی وهْم شوی تا که تو را فرض کند؟شده در گوش تو گوید که تو را باز تو را...؟نشوم فاش کسی تا که شوم رازْ تو را...؟شده آغوش شود تا که هم آغوش شوی؟گره ات باز کند تا که تو خاموش شوی؟شده یک شب برود تا که روی در پی او؟که تو فرهاد شوی تا بشوی قصه او؟به همان حال بگویی که تو مجنون منیبه تو بیمار شدم تا که تو درمون منیشده دلتنگ شوی غم به جهانت برسد؟گره ات کور شو
هر کدام از عناصر دکوراسیون داخلی که انتخاب کنید تا آن را به صورت رنگارنگ قرار دهید ، نیاز دارد باید معرفی کننده ی اتاق باشد . مطمئن شوید که تعادل را برای رنگ های برجسته برقرار کنید . می توانید این کار را با استفاده از رنگ های خنثی  در سایر قسمت های اتاق انجام دهید . سایه های خنثی احساس راحت بودن به محیط را می دهد و کمک می کند به طور کلی طراحی از استفاده ی بیش از حد از تکنیک ها دور بماند .
سقف ها را بلند در نظر بگیرید
بلند نگه داشتن ارتفاع سقف ها ر ط
کاش یکم تاریخ می خوندم 
یکم بیشتر از گذشته ها می پرسیدم
این کمبود رو میشه توی زندگی خیلیامون دید، وقتی تاریخ رو ندونی  قدر یه چیزایی رو نمی دونی
نمی تونی درک کنی کسایی که الان باهاشون زندگی می کنی، چطور به زندگی نگاه می کنن
 
دونستن تاریخ .. یه دید و نگاه تازه بهت میده
 
این دونستن می تونه از تاریخ زندگی پدر و مادر هر کسی شروع بشه .. ما آدما همگی از دنیاهای متفاوتی هستیم که با هم در زمان و مکان مشترکی زندگی می کنیم .. یه گوشه از گذشته .. چند ورقی ا
به گزارش انجمنیون به نقل از «تسنیم»، علی لاریجانی رﺋیس مجلس شورای اسلامی
در مراسم گرامیداشت شهدای حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران
اعلام نمود که این حادثه ابعاد مختلفی دارد و باید در تاریخ بماند.
ادامه مطلب
چقدر خوبه که آدم دست آویزی به گذشته باشه. انگار گذشته هویت تو رو جمع میکنه تو یه ظرفی که وقتی میری سراغش درشو باز میکنه و تنها چیزی که میبینی احساس امنیته. امنیت اینکه خود خودتو پیدا کردی. حتی تو دردهای گذشته هم آرامش و تکسین نهفته س. چون عمیقا برا توئه. نه برا هیچکس دیگه و نه از هیچکس دیگه. از خودت و برای خودت.
محرم های پیش بیشتر حواسم بود، از روزها قبل از آمدنش، حواسم بود به دیدنی ها، شنیدنی ها، خواندنی ها، خوردنی ها. 
صبح که خبر رفتن مهدی شادمانی را شنیدم و رفتم متن هایش را خواندم نشستم و به حال خودم زار زدم، چقدر خدا دوستش داشت که انقدر طیب و طاهر شده بردش پیش خودش، چقدر نگاهش وسیع شده بود و چه خوب موقعی خودش را رساند به کاروان کسی که عاشقش بود.
به خودم آمدم و دیدم امسال یکدفعه چشم باز کرده ام و دیدم محرم شده، تا همین یک هفته قبلش اصلا از خودم راضی ن
برای نوشتن از زمانِ حال، باید دیوانه باشی. 
زمان به دو دسته تقسیم پذیر است: گذشته و آینده. که گذشته دائما آینده را بلعیده، بزرگ و بزرگتر میشود. برای چشیدنِ طعم زندگی، آینده را که نه، باید گذشته را سفت چسبید. 
 
پ ن: توی دفترچه ی پالتوییِ راه راهم نوشته بودمش، همین تابستون. ولی وقتی دیدمش یادم نیومد کی نوشتم، اصلا و ابداً. پس حتماً قبل از خوابیدن نوشتمش.
رساله حقوق امام سجاد علیه السلام : محمدحسین افشاری
معرفی:
انسان های بزرگ وظیفه شناسند و این احساس مسئولیت آنها را از دیگران متفاوت می کند. اگر می خواهی مسئولیت خود را نسبت به دنیای پیرامونت بدانی، رساله ی حقوقی امام، مجموعه ی کاملی را در اختیار تو قرار می دهد.
بریده کتاب:
حق مادرت این است که بدانی او آنگاه که هیچکس حمل کسی را بر دوش خود نمی پذیرفت تو را بر دوش خود پذیرفت و از میوه ی دلش به تو داد. آنگاه که کسی به تو چیزی از خودش نمی داد، با تمام ا
شهید رجب بیگی: از یک سو باید بمانیم که شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند . هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی، چه می شد امروز شهید می شدیم تا دوباره فردا شهید شویم.
شهید بهزاد امرائیشهید هم چون شمعی است که خود را می سوزاند تا بلکه بشریت در پرتو انوار بی نهایت روشن آن، راه صحیح چگونه زیستن را بیاموزد. شهیدان در سپهر عشق قرآنند. شهید هم چون قلبی به اندام های مرده ی بی رمق جامعه
کتابی را شروع کردم با نام نخل و نارنج از نویسنده ای که زیاد از او خوشم نمی آید یامین پور، تا اینجا که رسیدم بد نبود شاید مروری بر آن داشتم. عیدتان هم مبارک با یک روز تاخیر برای ایرانیان و دو روز تاخیر برای باقی مسلمانان. بگذریمالقصه داستان امروز روایت جالب استاد روانشناسی است از زمان حال، ربطی هم به روانشناسی ندارد اصل حرف جذاب است. گفت "تمام این حرف ها که می گویند در حال زندگی کن غلط است ما زمان حالی برای زندگی نداریم یکی گذشته است یکی آینده،
روزها در حال دویدن هستن و من رو محکم به دنبال خودشون می کِشَن ...
خیلی هفته گذشته رو خوب شروع کردم بر عکس این هفته،کلاً این هفته انگیزه هام نابود شدن و خاکسترشون رو تو فضای اتاقم می بینم،خاکستر شدن اتفاق خوبای آینده رو هم ...
کاش سر عقل بیام و اون گذشته رو همون جا،جا بذارم و تو حال زندگی کنم ...
این 5شنبه مهمونی دعوتیم و تهِ دلم یه خوشیِ کوچولو دارم و نمی دونم چرا؟!!!
عجیب ترین اتفاق تو این یه سال گذشته رو از سرگذروندم و هنوزم زنده ام ...
چیه این انسان
خوب بریم برای دعوت مه سو جانم البته با کلی تاخیر
ببخشید دیگه این چند روز خیلی درگیر بودم و از اونجایی که همش در حال تایپ کردن
و نوشتن بودم سعی کردم به دستم استراحت بدم و این پست رو آخر هفته بنویسم
اووووووووووووووووم من خیلی آدم گذشته نیستم
یعنی گذشته برام گذشته و دیگه قرار نیست برگرده و تکرار بشه
هر چی بوده رفته
بیشتر آدم آینده ام
اما میدونم تو نقطه از زندگیم هر چی که هستم و هر ویژگی مثبت یا منفی دارم
نتیجه و امتداد گذشته ی منه
قراره ی نامه بنو
محال ممکن است که بتوانی دهان گشادت را ببندی!اگر کسی تورا نشناسد فکر میکند دهانت کوچک است ،با آن لب های کم عرض و نازکت...ولی پشت این دهان چند سانتی ات که از دهان بقیه هم حتی کوچک تر است دهانی به گشادی یک خندق داری!خودت هم میدانی نباید زیاد زر بزنی!آدمی که خیلی زر بزند فقط گند میزند!!!گند! نه حرف!گند میزند! بهتر است دهانت را مثل محکومین قجری بهم بدوزی ،خرجش یک سوزن نخ است ؛نه بیشتر.عوضش راحت میشوی!از دست سبک و سنگین کردن های بعد از حرف زدن!از دست خودت
منتشر شد: «خرسی که می‌خواست خرس باقی بماند"نوشته‌ی یورگ اشتاینرنقاشی‌ها: یورگ مولرترجمه‌ی آزاد: آرش حسینیاننشر تلنگر.  چاپ اول.  ۱۳۹۷شابک: ۷-۸-۹۹۸۴۷-۶۰۰-۹۷۸42 صفحه . مصور . قطع جیبی ارزش پولی: 15 هزار توماناطلاعات بیشتر: ahpub.ir/post/39خرید نسخه‌ی کاغذی: @Hoseinian_Arash
روزی اتفاقی افتاد. گروهی آدم‌ همراه با ابزارهای جنگل‌بَرداری به جنگل آمدند. با سعی و تلاش، درختان را گروه‌گروه بریدند و کف زمین را همچون سقف اتاق صاف کردند. گویا قرار بر این شده بود قلب
اگر زن احساس کرد شوهرش به او دروغ می‌گوید یا مرد احساس کرد که زنش به او
دروغ می‌گوید و هر کدام احساس کردند دیگری در اظهار محبّت صادق نیست، این
دیگر پایه‌های محبّت را سست خواهد نمود. اگر می‌خواهید محبّت باقی بماند،
اعتماد را حفظ کنید و اگر می‌خواهید زندگی پایدار بماند باید محبّت را
نگه‌دارید.
+ به نظر شما اعتماد چگونه می‌تواند در محبت تاثیر بگذارد؟
بازنشر:ای که از دستت میرسد... (مردم سیل‌زده)
 
تو آخر الزمان مردم آرام آرام از الک فتنه ها می گذرن تا غربال بشن. چقدر احادیث داریم در مورد  اینکه مومن مشکل سایر مومنین رو مشکل خودش می دونه و حل می کنه و دغدغه منده. چقدر احادیث داریم من باب غیرت زنانه و کفر بودنش. چقدر روایات داریم از واکنش ائمه  به زنان حسود و مخالف تعدد. آیات قران واضحه . حتی با تفسیری کاملا واضح از ائمه من باب اونجا که فرموده شده اگر می ترسید یک زن بگیرید و اونجا که فرموده شده شما نمی توانید عدالت رو رعایت کنید....
با وجود ه
میخواهم از دوری بگویم برایت.
که آرام مرا فراموش خواهی کرد.
یادت می‌رود چگونه چشم‌هایم را خط باریکی می‌کردم و شیطنت وار می‌خندیدم.
یادت می‌رود حسِ لمس دست‌هایم را حدود ساعت ۶ عصر.
یادت می‌رود چطور سرخوشانه کنارت بچه می‌شدم.یادت می رود نخندیدن‌هایم، صدای گریه ‌ام را. قسم به تو عزیز من، که آنقدر با تمامی اسم ها و لقب های زیبای شایسته‌ات صدایت زده ام که واژه ها کم آورده اند.
کاش یادت بماند این روزها را.
که بهت گفتم ری‌را طبق یک افسانه قدیمی
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
وقتی از خواب بیدار شدم تموم بدنم می لرزید. استرس داشتم و بدنم خشک شده بود. باورم نمی شد این خواب از کجا سروکله ش پیدا شده بود من اصلن به اون آدما فکر نکرده بودم. خواب دیدم آدمایی که تو گذشته بدم وجود داشتن توی خونه م جمع شدن و یهو همه ی آدما میریزن توی خونم و وقتی اونا رو می بینن، گذشته من رو می فهمن، آبروم میره :| توی خواب از شدت شرم و خجالت و نگرانی بیهوش شدم و وقتی چشمامو باز کردم توی اتاقم بودم....
احساس می کنم تمام اتفاقات الان یعنی علافی ها و ان
هوای حاضر | سه شنبه ۲۲ بهمن
سرعت باد: ۱ متر بر ثانیه, ۳ کیلومتر بر ساعتنم نسبی:  % ۷۶دید افقی:  -بارندگی 24 ساعت گذشته:  ۸.۸ میلیمتر(از ساعت 06 گرینویچ دیروز تا ساعت 06 گرینویچ امروز) بیشینه دما در 24 ساعت گذشته:  -۴° cکمینه دما در 24 ساعت گذشته:  -۲۳° c
چند خط سکوت و چند صفحه‌ی سفید می‌گذارم بماند برای این شب‌ها که دیگر هیچ چیز از خدا نمی‌خواهم.
می‌گذارم بماند تا روز حسابش، نشانش بدهم و بگویم ببین! هیچ چیز از تو دیگر نخواستم. آخر مگر چندبار باید خواست؟ چند بار باید نشود تا دیگری امیدی به شدن نداشته باشی؟
کفر است؟
من در شب قدرت کفر می‌ورزم!
امیدم را از تو برداشته‌ام. دیگر هیچ شدنی نمی‌خواهم! دیگر نمی‌خواهم به خواسته‌هایم رسیدگی کنی. بگذار همه چیز همین‌گونه پیش برود. 
من دیگر امیدی ندارم
گذشته 
هرچه باشد
هم متعلق به من است 
و هم گذشته است 
پس
فرار از گذشته 
شاید تنها یک بیراهه باشد
برای بیخیالی
بیراهه ای برای 
خود فراموشی!
نه پاک کردن گذشته!
پی نوشت :
فاصله می توند انسان سازی کند
می توند موجب قوی شدن شود
و هر مقدار تقویت بیشتری صورت گیرد
نه تنها نیازی با پاک کردن گذشته نیست!
بلکه پل های پشت سر را هم باز سازی می کند!
دانلود آهنگ بیا از امو بند
دانلود آهنگ جدید اموبند به نام بیا با کیفیت بالا و لینک مستیقیم بزودی از رسانه شادمهر بلاگ
توضیحات در اینستاگرام :
سلام به همگی ✋حالتون چطوره ؟
خیلی دلمون براتون تنگ شده بود اما چه کنیم که نمیتونستیم فعالیتی بکنیم ، بماند چرا و به چه دلیل و بماند که چیا به ما گذشت این مدت .
الان با انرژی کامل اومدیم و قراره کلی‌‌‌ اتفاق خوب باهم بسازیم پس همگی آماده ی آماده باشید . *• Full battery •*
چهار سال پیش برایت این آهنگ دنگ شو را فرستاده بودم که می‌گفت: فقط تو می‌مونی با من.. چهار سال گذشته و من شبیه آدمی که توی این چهار سال از تو جدا شده و همه جا رفته و همه چیز را تجربه کرده و همه جوره دلش شکسته و تنها مانده باز هم برگشته‌ام به تو. مثل چرخیدن دور محیط دایره‌ای که بالا و پایین زیاد داشته و حالا یک دور تمام شده و رسیده‌ام به همان نقطه‌ی اول. به تو. و خوب می‌دانم که از تو گریزی نیست. و از تو رها نمی‌توان ماند و تو را رها نمی‌توان کرد. چ
یک:یادت هست؟همان روزها که هیچ چیز خوب نبود...؛یک ساعتی قبل از اذان بیدار میشدم و رادیو را روشن میکردم،دل میدادم به صدای حامد مشکینی.ساعت ۶ که میشد، صدای ”وطنم” خواندنِ سالار عقیلی و نسیم صبحگاهی میپیچید در هم و خون در رگ های آدم جاری میکرد!
توی همان حال و هوا لباس میپوشیدم، کتاب شعر برمیداشتم، هدفون رو میگذاشتم توی گوشم و میزدم بیرون!صدای خش دار خسرو شکیبایی ”حال همه ما خوب است”ِ صالحی و ”آفتاب میشود”ِ فروغ را زمزمه میکرد.
به گمانم همان وق
بیانیه گام دوم انقلاب
 (5)
جمهوری اسلامی و فاصله‌ی میان بایدها و واقعیتها
جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمیکند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند. بی‌شک فاصله‌ی میان بایدها و واقعیّتها، همواره وجدانهای آرمان‌خواه را عذاب داده و میدهد، امّا این، فاصله
من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
من دارم به گذشته‌ام برمی‌گردم. کدام گذشته؟ گذشته‌ای که در آن نوجوانی پانزده شانزده ساله با کوچک‌ترین ناملایمت و خشم به گریه‌ی بی‌صدا می‌افتاد و مدام تلاش می‌کرد آن را پنهان کند، که نمی‌شد. حالا چرا دارم این‌ها را اینجا می‌نویسم؟ چون که دارم می‌ترکم از ناملایمت‌ها، از اتفاقات و ترکیب‌شان با ناملایمت‌ها. در من امروز هیچ اتفاقی تماشایی نیست. کاش حتی وقت‌تان را صرف خواندن این چند خط نکنید. اگر هم کردید نادیده بگیرید و بر من ببخشید ای
از طلوع ـمان سالها گذشته است و آن طراوت و تازگی در رگ هامان، از بین رفته است. خورشید از اوج گذر کرده و سایه هامان این بار نه در پس، ک مقابل است. چهره هامان، آن روشنایی و برق توی آن چشم ها، و نگاهی ک به "خواست های زیادی از زندگی" معنی می شد و لب هایی ک آسان به خنده باز می شد و پاهایی ک عادت نداشت طولانی مدت، ساکن بماند .. همگی رفته است. عوض می شوند چیز ها، در جهتی ناخواسته و تلخ. مشکی شدم، نگاهم به زمین افتاد و موهایم خلوت شد، مثلِ لیست آرزو هایم. و سای
از طلوع ـمان سالها گذشته است و آن طراوت و تازگی در رگ هامان، از بین رفته است. خورشید از اوج گذر کرده و سایه هامان این بار نه در پس، ک مقابل است. چهره هامان، آن روشنایی و برق توی آن چشم ها، و نگاهی ک به "خواست های زیادی از زندگی" معنی می شد و لب هایی ک آسان به خنده باز می شد و پاهایی ک عادت نداشت طولانی مدت، ساکن بماند .. همگی رفته است. عوض می شوند چیز ها، در جهتی ناخواسته و تلخ. مشکی شدم، نگاهم به زمین افتاد و موهایم خلوت شد، مثلِ لیست آرزو هایم. و سای
یه لحظه دقت کردم دیدم نه به گذشته فکر میکنم نه به آیندهمنی که تمام عمرم توی رویاها و اهداف آینده ام بودم و هیچ کاری به گذشته نداشتم
و یک ماهی بود که اسیر گذشته شده بودم
الان؟هیچی و هیچی
با اینکه هدف دارم واسه زندگیم ولی فکرم درگیر هیچی نیست
در طول روز فقط به همون لحظاتی که دارن میگذرن فکر میکنم.اگه خوب بود که فبها
بد بود سعی میکنم درستش کنم.همین
آیا راه درستش همینه؟! باید صبر کنیم زمان بگذره ببینیم چی میشه.
خیلی دارم پست میذارما :D
بازار بورس تهران شرایط نوسانی خود را ادامه میدهد. رویه کنونی بازار، نشان میدهد که قیمت سهام، در یک محدوده خاص گرفتار شده است و برای عبور از این محدوده، نیازمند انگیزه جدید است. شاید این بهانه جدید، از حرکت صعودی قیمت کومودیتی ها در بازارهای جهانی محقق شود. در روزهای اخیر، شاهد رشد قیمت نفت و فلزات اساسی در بازارهای جهانی هستیم و از آنجاییکه بورس تهران نیز وابستگی زیادی به قیمت های جهانی دارد، این موضوع میتواند یکی از محرک های اصلی برای ادام
زودتر از این ها باید شروع می کردم به فرارفرار از این دو گروه
فرار از این دو نوع نگاه
...
یکی آن ها که در گذشته ها گیر کرده اند و مغز آدم رو با خاطرات نه چندان واقعی از قهرمانی های خود در گذشته می خورند
و دوم آن ها که همش از رویاهایی در آینده می گویند، البته آینده ای که کسی دیگر برایشان بسازد
آنها که بار بستند و راه افتادند، آنها که بی هوا و ناگهانی، راهی شدند. آنها که به این در و آن در زدند و مسافرت شدند، لبیک عیان و رسا و مجسم‌اند به فریاد العطش دخترانت.. به خطبه غرای خواهرت... به علم افراشته برادرت... به رجزهای پرشور اصحابت...
اما این جامانده‌ها، این شکسته‌ها، این خانه نشینهای صبور که بار مسافران را با اشک‌های یواشکی  بستند. پشت سر زائرانت دویدند و نرسیدند. که دردهای سخت امان رفتنشان نداد و ماندند. این غریب‌های نشسته‌ پا
گذشته و آینده زمان حال را به سرقت می‌برند انسان باید گذشته را با احترام یاد کند ولی اگر او را در چنگال خویش گرفته است آن را به فراموشی بسپارد آینده را نیز با این اطمینان که برای او را برطرف کند و به دنبال شادی های بسیار برق در مقام می‌آورد نیک بنگرد ولی کاملا در زمان حال زندگی کند 
چو خرافات رود جمله‌ی آفات رودجان این نظم عبث در همه حالات رود
هستی خصم رود تا به همان خانه‌ی پستنکند شک که بماند، این شه لات رود
برود سینه بچاکد ز غم و آه و عزااو بگوید که بمانم، گویم او مات رود
فرصت عشق عزیز است و به کفرانش دادصورت وهم گرفت و به مکافات رود
واجب است این دو دم مانده به جان شکر کندورنه بیچاره و بی‌خانه و بی‌ذات رود
نه یکی ذرّه از او در ره او همره اواو که بی‌جان ز در آمد ره اموات رود
نه یکی نقش از او در سر تاریخ بماندنه یکی خاطره‌
روز گذشته آمد نیوز در خبری مدعی شد که یکی از مقامات بازداشت شده قوه قضاییه در اعترافات خود اذعان داشته که مدتی عضو گروهک منافقین و مسئول انتشارات آن در بابل بوده است.
راستش را بخواهید در همان روزهای نخست بازداشت این فرد پر حاشیه که دستگیری او نقطه عطفی در رویکرد نظام برای مقابله با پشت پرده فساد محسوب می شود، دو تن از پاسداران قدیمی بابل که یکی چند دهه قبل در واحد اطلاعات کار می کرد و دیگری در گروه ضربت سپاه در سالهای نخست انقلاب وظیفه برخورد
پسره پررو تمام صندلی های خالی کلاس را ول کرده، آمده کنار من و طلبکارانه نگاه می‌کند تا وسایلم را از صندلی کناری جمع کنم که بنشیند!
اینقدری که توی این دانشگاه دختر و پسرها در هم میلولند و اوضاع حجاب دخترها افتضاح است، کسی اگر چادر سر کند یا پایبند به حریم ها باشد، به چشم موجود مریخی نگاهش می‌کنند!
توی دانشگاه به این عظمت، برای پیدا کردن یک نمازخانه باید چند کیلومتر راه بروم تا در فلان دانشکده یک کانکس یک در دو متر با فرش های بوگندو پیدا شود تا
پسره پررو تمام صندلی های خالی کلاس را ول کرده، آمده کنار من و طلبکارانه نگاه می‌کند تا وسایلم را از صندلی کناری جمع کنم که بنشیند!
اینقدری که توی این دانشگاه دختر و پسرها در هم میلولند و اوضاع حجاب دخترها افتضاح است، کسی اگر چادر سر کند یا پایبند به حریم ها باشد، به چشم موجود مریخی نگاهش می‌کنند!
توی دانشگاه به این عظمت، برای پیدا کردن یک نمازخانه باید چند کیلومتر راه بروم تا در فلان دانشکده یک کانکس یک در دو متر با فرش های بوگندو پیدا شود تا
کنج تاریک روضه‌های تو جای خودم را پیدا می‌کنم. می‌دانم همان جایی نشسته‌ام که باید. این وقت‌ها است که التهاب‌ها فرو می‌نشینند و عاقبت اشتیاق ماندن دارم. دل‌ها هم مثل تن‌ها بیمار می‌شوند. من شفای دلم را کنار ضریح تو خواستم و گرفتم. با دل سبک و آرام وارد محرّم شده‌ام. بدون خشم و پریشانی و پشیمانی، بدون اضطراب و سرگردانی و غم. دلم می‌خواست محرّمی بیاید که جز بر عزای تو اشکی نریزم و اندوهی به جان نخرم. آمد و با زیستنش آرزو کردم بزرگ‌تر ب
مقابل به مقابلِ جهانی تلخقرار گرفته اممن چای دم میکنمآنها مُدام دور میریزند..این مقابلهء تکراریرا هرروزهر شبو هر بامدادنگاه میکنم،به تکرارِ رفتارهایی مزاحم..#تلخ_بنوشم_کافیستباشد که چندی طعمِ چایِ تلَخبه حافظه ی سلولهایم بماند،باشد که تلخیِ هرروزه ی ایناسراف،و حسرتِ شیرینی در حافظه ام بماندو نه قلبی بشکنمنه سرد کنم چاییه کسی را که به شوقو زحمت دم گذاشته بودمن در این مقابلهء تلخدیدم کهخُداشیرین نگاه میکندو آنها که حاصلِ این تلخی بودند؛
بسم الله
کمی بیش از دو سال گذشته است: انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ را خوب یادمان است...
آن ایام به یکی از دوستان گفتم به نظرم روحانی رأی نمی‌آورد. گفتم گمانم حساب و کتاب‌های مخفی عالم و شیوه‌ی خداوند این نباشد که او مجدد رأی بیاورد. اما آشکار است که اشتباه کرده بودم...
حالا دو سال گذشت و روزگار چیزهای عجیبی بر‌ ما نمایاند. مردم را می‌ترساندند که اگر رئیسی یا قالی‌باف رأی آورند دلار تا سال آینده ۵۰۰۰ تومان را رد می‌کند؛ حالا خوشحالیم که دلار به ۲
«گذشته» را نمی‌شود دور ریخت. نمی‌شود از حافظه‌ی بقیه پاک کرد. نمی‌شود از آن فرار کرد. اما می‌شود بخش‌هایی از آن را فراموش کرد. می‌شود آن را ویرایش کرد و قسمت‌هایی را crop کرد و باقی قسمت‌های قابل تحملش را به عنوان یک یادگاری نگه داشت.دیشب، «گذشته» شده‌بود یک عکس دو نفره که بعد از دو سال به طور ناگهانی از ته کمد پیدایش کردم. از این عکس‌هایی که با لباس محلی می‌گیرند. اول فکر کردم چه حیف که این عکس تکی نیست و باید دور بیندازمش.مثل خیلی از عکس‌
یکی از هزاران مشکلاتم با افسردگی این است که آدم نمی‌تواند بفهمد صرفا کرخت است یا واقعا خسته است و نیاز به خواب دارد! من عادت ندارم که روزها بخوابم. و اگر راستش را بخواهید این کار را بیهوده می‌پندارم. البته بماند که واقعا از حس و حال بعد از بیدار شدنش بیزارم. دو روز گذشته جمعا چیزی حدود 4 ساعت در روز خوابیدم و هنوزم نمی‌دانم از افسردگی‌ست یا واقعا خسته‌ام و بدنم نیاز به استراحت دارد.
این روزها به شدت بی‌انگیزه، بی‌برنامه و کرختم. گاهی خسته م
برای سفید شدن دست و پا چه کنیم ؟
. لیمو ترش:
برای شروع شکر را روی یک تکه لیمو بپاشید.
پوستتان را با آن بمالید و اسکراب کنید تا از خاک و سلول های مرده پوست خلاص شود. پس از 10 دقیقه، آن را بشویید. این کار را یک بار در هفته انجام دهید.
یکی دیگر از گزینه ها این است که مقدار مساوی از آب لیمو و عسل را به طور کامل مخلوط کنید.
آن را به دست و پا خود اعمال کنید.
اجازه دهید به مدت 15 دقیقه بماند، سپس با آب بشویید.
این کار را دو بار در روز انجام دهید.
توجه: پس از استفا
امروز بعد از اتمام آزمون استخدامی، با دوستمان تصمیم گرفتیم به تلافی تمام خوشی های نکرده مان در دوران کارشناسی، برویم دوری بزنیم و خوشمزه جاتی بر بدن بزنیم تا شاید کمی از حسرت گذشته از دست رفته کاسته شود و مرهمی باشد بر آمال چند ساله مان!
از آنجا که ظهر بود و وقت ناهار، خواستیم فقط کمی ته دلمان گرفته شود و جا برای ناهار بماند. این شد که قارچ سوخاری سفارش دادیم (دلتان نخواهد، دل ما که خواست!). بعد از کلی انتظار کشیدن، یک عدد ساندویچ جلویمان خود

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها